گروه علمی فرهنگی هنری

سایه

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

سايت ها و وبلاگهاي مفيد:


امکانات


موسیقی هنری از ملکوت عشق...

 اجرای بداهه نوازی استاد محمدرضا لطفی در چند روز آینده در شهر هنر و فرهنگ و معنی یعنی اصفهان؛ما را برآن داشت تا به موسیقی و به ذات حقیقی این تجلیگاه انسانیت نگاهی متفاوت و خارج از اصطلاحات خاص موسیقی بیاندازیم و آن را دریچه ای دگر...

به نام یکتا نواساز

موسیقی که هم روح را نوازش میدهد و هم عقل را،هم اهل دل را مجذوب خود میکند و هم اهل عقل و برهان را به گرد خود میکشاند.موسیقی زبانی از عمق وجود است و گاه که زبان سر از وصف چنین حالات قاصر و در وادی حیرت سیر میکند؛میتواند به نیکی نغمه های درونی را چنان به زبان روح بیان کند که هر انسان که نه هر موجودی را با تمام وجود سراپا مدهوش خود و دیوانه وار مجنون کند.از جماد و نبات گرفته تا انس و جن و در عالم ملکوت عرش و ملائکه را مست از سخنوری خود میکند چنان که یوسفی در مجلسی پای بنهد و همگان سرمست از وجودش دستان خویش نه بلکه سرخویش به راهش نهند.

موسیقی در عین عیان بودن اسباب و آلاتش ولی همچون روح انسان در عالم مادی نمیگنجد و پنهان از دیدگان است چشم دل میخواهد تا لمسش کنی و گوش دل که بفهمی چه میگوید با تو از اسرار... و ببینی چه میکند با دل ها گو چو موم نرم و گو چو سنگ خارا سخت و سرد و از این نگاه یکتاست در جمع هنرها که بشر میتواند به عرصه وجود بنهد....

این نی چیست که فاش میگوید اسرار هویدای دل هر عاشق را و چیست این زخمه سه تار که باز میگوید وصف خلوت عاشق و معشوق را از عمق وجود و ناله های برآمده از کمان که نفیر میزند و شور و سرمستی را از کمانچه به عالم حضور می پراکند و دف که سرمست از سماع به دور خود میچرخد و میگردد و پله پله تا ملاقات خدا بالا و بالاتر میرود تا شهید راه شور و شعور و عشق گردد...

براستی موسیقی در حقیقت چیست؟هنر یا علم...مگر علم با هنر متفاوت بوده؟آیا میتوان هنر را با علم یک روح در دو بدن دانست؟آیا هنر و علم دو روی یک سکه واحد و آن هم سکه انسانیت هستند؟آیا علم با هنر در تضاد بسر میبرند؟آیا هنر فقط احساس و حس های درون است و از قواعد بیرون؟آیا علم(Knowledge)یا در لغت بهتر دانش خالی از احساسات و دل و قلب است و موجودی سرد و بیروح؟آیا علم که نه بهتر است بگویم فنون امروزی

(science)که خود مصرف کننده دانشهای گذشته هستند و زندگی ماشینی را برای ما به ارمغان آوردند ما را از احساسات تهی و کاملا این بشر دوپا را از دل و قلب و اشراق و نور و ملکوت خالی میکنند و عقلگرایی را معادل انسانیت میگذارند و او را تنها حیوانی میخوانند که از بدحادثه و جهش ژنتیکی و شانس، گنجی نصیبش شده که عقل مینامند؟و هزاران هزار آیایی که در ذهن هر انسان به وجود می آید...

 

 

 

 

 

متن کامل مقاله را در ادامه مطلب بخوانید...


ادامه مطلب
نويسنده: علی صدیقین تاريخ: سه شنبه 13 تير 1391برچسب:موسیقی,هنر,علم,ریاضی,متصل,انسانیت,عود,فارابی,اسلام,عرفان,فلسفه, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

پس از جلال این بار حسن کسائی-اسطوره نی مشرق زمین-هنر را داغدار کرد...

هو الجمیل

هنرمند همچو شهیدان زنده است و نزد خداوند روزی میخورد

 

او به گفته خود در تاریخ ۳ مهر۱۳۰۷ در خانواده‌ای تاجرپیشه به دنیا آمد. پدرش، «حاج سید جواد کسائی» از تاجران به نام آن زمان اصفهان بود که به دلیل علاقه و انسی که با موسیقی داشت، با اساتید و بزرگان آن زمان مانند سید حسین طاهرزاده، جلال‌الدین تاج اصفهانی، اکبر خان نوروزی، خاندان شهناز (شعبان خان، حسین آقا، علی آقا و جلیل شهنازغلامحسین سارنج و ادیب خوانساری رفت و آمد می‌نمود. به طوری که منزل آقا سید جواد، محفلی بود برای تجدید دیدار و نیز ساز و آواز اساتید به نام موسیقی اصفهان. این آمد و شدها موجب شد حسن کسائی از کودکی با موسیقی آشنا شود و به مرور زمان، علاقه زیادی خصوصاً به ساز نِی پیدا کرد (بعد از دیدن یک نوازنده دوره‌گرد) و بر آن شد تا پدر، وی را نزد مهدی نوایی ببرد. وی مدتی آواز و گوشه‌های موسیقی ایران را نزد استاد تاج اصفهانی و ادیب خوانساری آموخته و نِی را از مهدی نوایی فرا گرفت. وی هر زمان که به تهران می‌رفت از محضر استاد ابوالحسن صبا استفاده می‌نمود.

پس از فوت مهدی نوایی، کسایی همچنان از همنشینی با نوازندگان اصفهانی در جهت تسلط بر نوازندگی نِی استفاده کرد. مخصوصاً از همنوازی با جلیل شهناز که به نوعی حق استادی بر گردن او دارد، بهره برد. همنوازی با سازهای پرده‌داری مثل تار و سه‌تار او را بیش از پیش با گام‌های مختلف موسیقی ایرانی آشنا کرد، به صورتی که برای اولین بار دستگاه‌های چهارگاه، اصفهان، نوا و راست پنجگاه را با کوک دقیق و به صورت کامل اجرا کرد. کسایی همچنین از محضر ابوالحسن صبا بهره‌های فراوان برد که می‌توان گفت هنر نوازندگی سه‌تار کسائی، یادگار انس با این هنرمند یگانه‌است. سه‌تار نوازی کسائی تلفیقی زیبا از ترکیب نوازندگی تارجلیل شهناز و سه‌تارابوالحسن صبا است.

کسائی، در سن ۲۰ سالگی نخستین اجرای تکنوازی نی خود را در دستگاه همایون در تئاتر اصفهان به صحنه برد و یک سال بعد قطعه معروف سلام را در دستگاه چهارگاه ساخت که از معروف‌ترین قطعات موسیقی ایرانی به شمار می‌رود. این قطعه بعدها توسط حسین علیزاده در آلبوم صبحگاهی با سازبندی و ارکستراسیونی حجیم بازسازی شد.

کسائی، در سال ۱۳۲۹ برای اولین بار نی را به ارکستر برد و با ارکستر رادیو ارتش اصفهان همکاری خود را شروع کرد. در سال‌های بعد با ارکسترهای متعدد رادیو به سرپرستی هنرمندانی چون ابوالحسن صبا، حسین یاحقی، حبیب‌الله بدیعی، محمد میرنقیبی، همایون خرم و دیگران به فعالیت خود در این زمینه ادامه داد. در سال ۱۳۳۵ به دعوت داوود پیرنیا به برنامه گل‌ها راه یافت و تا سال ۱۳۵۷ که در گلچین هفته شرکت نمود، با این سلسله برنامه، همکاری داشت.

از سال ۱۳۴۶، فضای کاری کسائی ابعادی جهانی هم پیدا می‌کند و یک صفحهٔ دورو در مایه‌های شور و ماهور از نوازندگی نی او به همراه تنبک جهانگیر بهشتی توسط کمپانی C.B.S فرانسه ضبط شده و در سال ۱۳۵۴ در نقاط مختلف جهان پخش شد. همچنین، کسائی تا سال ۱۳۵۶، برنامه‌های متعددی در جشن هنر شیراز برگزار کرد و با نوازندگان بزرگ جهان از جمله راوی شانکار، شاران رانی و بسم ا... خان، دیدار کرد.

بعد از انقلاب، به دلیل فضای نه چندان مناسبی که برای موسیقی ایجاد شد، وی آخرین برنامه رسمی خود را در رادیو ایران با همکاری جلیل شهناز، محمدرضا شجریان و جهانگیر ملک اجرا کرد. در این سال و تا قبل از سال ۱۳۶۱، آرشیو موسیقی رادیو اصفهان از بین رفت و کسایی هم از صدا و سیما برکنار و حقوقش قطع شد.

کسائی در دههٔ ۱۳۶۰، به کشورهای آلمان، انگلستان، فرانسه و هلند سفر کرد و در چند برنامه رادیویی، به اجرای برنامه پرداخت. در سال ۱۳۶۹، تندیس وی در گالری مفاخر هنری جهان در لندن نصب شد.

پس از آنکه کسائی در سال ۱۳۷۰، در جشنواره نی‌نوازان در تالار اندیشه شرکت کرد، فعالیت او دوباره رونق گرفت و در سال ۱۳۷۴، صدا و سیما مستمری وی را برقرار کرد. کسائی درسال ۱۳۷۸ موفق به دریافت نشان درجه یک فرهنگ و هنر شد. همچنین در سال ۱۳۸۱، به عنوان چهرهٔ ماندگار موسیقی انتخاب و تقدیر شد.

کسایی در سال ۱۳۷۵ به آمریکا و کانادا سفر کرده و در محافل شعر و موسیقی شرکت کرد. در سال ۱۳۷۶ هم با تلاش محمدرضا لطفی، انجمن دوستداران موسیقی ایرانی واشنگتن، مجلس گرامیداشتی برای کسائی بر پا داشت.

حسن کسائی در اصفهان سال‌ها مکتب‌دار موسیقی اصفهان در رشته‌های نی، سه‌تار و آواز بوده‌است. اگرچه بیشتر آثار حسن کسایی بداهه‌نوازی است تا موسیقی پیش ساخته، ولی امروز بخش زیادی از ضربی‌ها و حتی آوازی‌های نوازندگان نی، بهره گرفته از نوازندگی‌های اوست. کسائی امروز در نواختن نِی ایرانی همانند ندارد و در اوقات فراغت به تکمیل سه‌تار می‌پردازد. وی در زندگی هیچ دلبستگی‌ای به جز موسیقی ندارد. وی اکنون در شهر زادگاه خود، اصفهان در کوی عباس آباد زندگی می‌کند. دیده شده که او حتی با لوله کردن کاغذی ساده و سوراخ کردن آن اقدام به نواختن نی می‌کند که این در یکی از نوارهای صوتی آموزشی وی نیز بیان گردیده‌است.

نِی از جمله سازهایی است که در تاریخ موسیقی ایران جایگاه پرفراز و فرودی از دربار پادشاهان ساسانی تا همدم بودن با شبانان داشته؛ ولی هیچ‌گاه نتوانست قابلیت اصلی خود را نشان دهد که بتواند مانند سازهایی از قبیل عود، تار، سنتور و انواع مختلف سازهای آرشه‌ای و مضرابی جایگاه نسبتاً ثابتی در بین موسیقی‌دانان و مردم پیدا کند.

احتمالاً سادگی ساخت (که خود موجب پیدایش الگوهای غیراستاندارد و در نهایت باعث محدود شدن سطح تکنیکی نی شده بود) را بتوان عامل اصلی عدم ثبات در جایگاه اصلی نی دانست. توضیح آنکه، برای توسعه و رشد امکانات فنی و تکنیکی یک ساز، لازم است ابتدا ساختار آن، طبق الگویی دقیق و کارشناسی شده، طراحی و ساخته شود تا نواختن آن با حداکثر قابلیت اجرایی، میسر گردد. بر اساس اطلاعاتی که از ضبط اولین صفحه‌های موسیقی ایرانی در دست است، تکنیک نوازندگی سازهایی همچون تار، ویلن و کمانچه به نسبت نی در سطح بالاتری قرار دارد. تنها ضبطی که در گذشته از نی انجام شده تکنوازی و جواب آواز نایب اسدالله اصفهانی است که بنا به روایتی اولین کسی است که نی را به سبک «دندانی» می‌نواخته (هر چند خلاف این موضوع انکار ناپذیر نیست). در هر صورت می‌توان با بررسی این چند صفحه ضبط شده، سطح نوازندگی نی را در آن زمان شناخت.

استاد کسائی به طور مستقیم نتوانست از محضر نایب استفاده کند، ولی در دوره‌ای بسیار کوتاه نزد یکی از شاگردان وی (مهدی نوایی)، تمام اندوخته‌های او را فراگرفت. این موضوع از جهتی دلیل بر استعداد فراوان کسائی و از جهتی دیگر، نشان از محدودیت و سادگی تکنیک نوازندگی نی در آن زمان می‌باشد. از این رو حسن کسایی مانند تهرانی در تنبک، احمد عبادی در سه‌تار، علی‌اصغر بهاری در کمانچه و فرامرز پایور در سنتور به نوعی از ابتدا شروع به ابداع تکنیک و پیاده کردن تمام دستگاه‌ها در ساز نِی نمود.

در گذشته صدای نِی، همراه با ناخالصی زیاد بود؛ یعنی نواختن آن به صورتی بود که تفاوت محسوسی بین صداهای اوج، بم و بم نرم نبود، ولی استاد کسایی توانست با تغییر حالت در زبان، در محل استقرار زبان، حالت لب و فرم سر نی، صدایی بسیار شفاف و بدون ناخالصی از نی تولید کند. همین پیشرفت باعث شد تا نوازندگی نی او، به رادیو راه پیدا کند. تکنوازی‌ها و همکاری با نوازندگان و خوانندگان مشهور آن زمان چون جلیل شهناز، علی تجویدی، احمد عبادی، تاج اصفهانی، ادیب خوانساری و... باعث شد تا نی هم‌ردیف سازهای دیگر قرار بگیرد.

بعد از این دوره اغلب ارکسترهای ایرانی شروع به استفاده از این ساز کردند و این احساس نیاز باعث رشد روزافزون نوازندگان نی شد که حتی امروزه به عنوان یک رشته تخصصی در دانشگاه تدریس می‌گردد. می‌توان گفت، تمام نوازندگان امروز نی، با شنیدن صدای نی استاد کسایی به این ساز علاقه‌مند شدند.

از کارهای اخیر حسن کسائی، می‌توان به آلبوم دختر گلفروش با تنظیم مهرداد یزدانی و آواز علی جهاندار و گفت و گوی نی و تار که حاصل همنوازی وی با شهرام میرجلالی است اشاره کرد

حسن کسایی پنجشنبه 25 خردادماه در سن 84 سالگی دار فانی را وداع گفت.

روحش شاد و یادش گرامی و راهش پررهرو باد

نويسنده: علی صدیقین تاريخ: پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:استاد,حسن,کسایی,کسائی,موسیقی,نی,عود,تار, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

7 درس از زندگی همایون شجریان به بهانه سالروز تولد 37 سالگی‌اش

نام همایون شجریان خیلی زود در بازار موسیقی پیچید. شاید یكی از دلایلش داشتن همان فامیل شجریان به‌دنبال اسمش بود و دلیل دیگرش هم می‌توانست یك عمر بهره‌مندی از آموزه‌های استادی مثل محمدرضا شجریان باشد. اما هرچه بود، همایون خیلی زود خودش را به جامعه موسیقی معرفی كرد و خیلی زود هم كارهای مستقلش به خانه مردم آمد. چه موسیقی سنتی را دوست داشته باشیم و چه نه، باید بپذیریم كه او یك الگوی موفق در میان هم‌نسلانش در حوزه موسیقی است و به همین بهانه سراغ مصاحبه‌های جدید و قدیمی او رفتیم، تا از رازهای موفقیتش بیشتر بدانیم.

 


به موقع مستقل شدن
 


چند سالی می‌شود كه همایون شجریان فعالیت مستقلش را هم آغاز كرده است. گرچه هنوز هم نام او یادآور نام پدر است اما كنسرت‌های اختصاصی و آلبوم‌های مستقلش توانسته تا حدودی او را از هیبت یك همخوان یا نوازنده همراه بیرون بیاورد. او احساسش نسبت به این استقلال را این‌گونه توصیف می‌كند: «لحظات بودن در كنار پدرم از بهترین لحظه‌های زندگی‌ام بوده و اگر از این به بعد فعالیت‌های انفرادی‌ام را شروع بكنم، فكر می‌كنم با چالش احساسی بزرگی روبه‌رو می‌شوم چون وقتی ایشان هست، احساس می‌كنم یكی پشتم هست. ایشان كه احتیاج به این چیزها ندارد، من نیاز دارم و احساس می‌كنم كه با او هستم، همه لحظات آن برای من ثبت خاطره است و می‌دانم كه باید قدر هر لحظه آن را دانست.»

 

همیشه یادگرفتن از پیشكسوت‌ها
 


گرچه با وجود سن‌كمش، ‌خیلی زود به اوج رسید اما هنوز هم می‌داند كه تا پایان راه خیلی مانده است. او می‌داند كه هنوز تا رسیدن به پدرش یا عبور از او خیلی فاصله دارد و می‌گوید: «از نظر خودم سبك پدرم را كمال‌یافته می‌بینم، حالا باید شخص دیگری این توانایی را در خودش ببیند كه این سبك را به جلو ببرد و آن را كامل‌تر كند یا حرف تازه‌تری داشته باشد. هر خواننده‌ای كه در این راه قدم گذاشته، باید این هدف را داشته باشد كه این كار را یك قدم جلوتر ببرد، برای من تا به این حد ارضا‌كننده بوده كه بتوانم خودم را نزدیك كنم. سعی‌ام براین بوده كه نواقص كارم را برطرف و آن را تكمیل‌تر كنم.به نظرم هنوز به آن جایی نرسیده‌ام كه بتوانم این مجموعه را یك گام به جلو ببرم.»
 

آرزوها كجای زندگی‌اند؟
 


گرچه معتقد است تا رسیدن به آنچه از خود انتظار دارد راه زیادی پیش رویش است اما همایون شجریان در مصاحبه‌ای كه در 33 سالگی‌اش داشته، گفته بود به آرزوهای جوانی‌اش رسیده است. او معتقد است تصویر امروزش همان تصویری است كه سال‌ها پیش در رویاهایش می‌پرورانده و از آنچه در دست دارد، راضی است و با اطمینان می‌گوید: «صددرصد به آن جایگاه رسیده‌ام ولی هیچ‌وقت آرزوی خاصی نداشته‌ام. همیشه در لحظه پیش رفته‌ام و فكر خاصی نسبت به این‌كه به كجا برسم نداشته‌ام.»

 

قدر مردم را دانستن
 


وقتی پا به صحنه می‌گذارد، آرام است و تا زمانی‌كه مخاطبانش به حضورش نیاز داشته باشند، به آن‌ها نه نمی‌گوید. او بهترین خاطرات سال‌های هنری‌اش را این‌طور توصیف می‌كند: «بهترین خاطرات حضور بین مردم بعد از اجرای كنسرت، صحبت با مردم و عكس یادگاری گرفتن با آن‌هاست و این خاطره خوب مهم و چیزی است كه همیشه تكرار می‌شود چون و تكرار آن هم خوب است.»
 

توجه به ساده‌ترین جزئیات
 


خیلی‌ها می‌خوانند و خیلی‌ها به این حوزه وارد می‌شوند اما تفاوت او با كسانی كه زود می‌آیند و زود می‌روند تنها در داشتن یك صدای دلنشین و همراه‌داشتن نام شجریان نیست. او ظرافت‌های این كار را درك می‌كند و هیچ نكته كوچكی را ساده رها نمی‌كند. همایون یكی از راز‌های دلنشین‌بودن كلامش، با وجود قدیمی یا ناآشنا بودن برخی اشعاری كه انتخاب می‌كند را این‌گونه توضیح می‌دهد: «بسیاری از شنوندگان می‌گویند وقتی این اشعار به تصنیف یا آواز بیان می‌شود معنی آن را تازه می‌فهمیم، یعنی باید با آواز به آن كلام روح داد و معنی آن را در ذهن و جان شنونده چندبرابر كرد. برای من هیچ محدودیتی وجود ندارد و هر شاعری چه گمنام و چه نام‌آور اگر شعری زیبا و عمیق سروده باشد از آن استفاده می‌كنم.»

 

قدر موقعیت‌ها را دانستن
 


فرزند شجریان بودن، آن هم فرزندی كه توان خواندن و پیروی از الگو‌‌های پدر را دارد، به‌خودی خود افتخار بزرگی است.اما آیا فرزند همه بزرگان، لزوما خودشان انسان‌های بزرگی می‌شوند؟ این موقعیتی است كه خیلی‌ها قدر نمی‌دانند؛ اما همایون از آن دسته نیست. خودش درباره شروع كار و ادامه‌دادنش می‌گوید:«در شروع كار خیلی كم‌سن بودم، 16،17 سالم بود. خب این تجربه خاص با نوازندگی تنبك شروع شد و طی سالیان بعد، آواز هم به آن اضافه شد. در تمام این سال‌ها نوازنده تنبك و نوازندگی تنبك و آواز خواندن برای من تجربیات بسیار گرانقدری بوده كه افتخار داشتم در كنار هنرمندان گوناگون روی صحنه بروم. فكر می‌كنم كه این اتفاقی خیلی مهم، چه در زندگی شخصی و چه در زندگی هنری من بوده و سعی كرده‌ام از این تجربیات استفاده درست داشته باشم، هم برای پیشبرد كارم و هم برای اجرای آن.

 

آموختن، آموختن، آموختن...
 


می‌گوید كه هیچ زمانی از یادگرفتن بازنایستاده اما به آنچه دارد مغرور نیست و هنوز هم در پی آموختن است. خودش توضیح می‌دهد: «سعی من در این است كه چیز نادانسته‌ای برایم باقی نماند و همه‌چیز را تجربه كنم، البته هیچ‌وقت نمی‌توانم بگویم كه همه راه را رفته‌ام و همه‌چیز را می‌دانم. من باید بازهم تجربه كنم و كار هزار زاویه و گوشه دارد.»


 

نويسنده: علی صدیقین تاريخ: یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:همایون شجریان , شجریان , مصاحبه با شجریان , پسر شجریان , موسیقی , موسیقی سنتی , موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

با کامل ترین ساز دنیا آشنا شوید...

نگاهی دگرباره به ساز ابداعی فرش در قزوین

کامل‏ترین ساز جهان

در میان اهل موسیقی چه دستگاهی و چه کلاسیک غربی معمولاً گفته می‏شود پیانو، کامل‏ترین ساز جهان است و گویا مهم‏ترین دلیلش این است که همه هفت هنگام (Octave) صدای موسیقایی ممکن را در دل خود دارد و هر آن با فشار دادن شصتی‏ها، شنیده خواهند شد. امکانی که در هیچ ساز آکوستیک دیگری تا کنون یافت نشده است. بی‏حساب نیست گاه به پیانو لقب ارکستر سمفونیک هم می‏دهند، چه این که این قابلیت را دارد همانند ارکستر بزرگ، سر و صدایی راه بیندازد. اینک اگر معیار کامل‏بودن یک ساز را داشتن امکانات دیگری بدانیم، آن گاه، پیانو ناچار است در گوشه رینگ بنشیند و ساز فرش قزوین، شهری نه چندان بزرگ در دل ایران را تماشا کند. شما نیز چه پیانیست باشید و چه شنونده پیانو و چه بیگانه با پیانو، بد نیست گوشه دیگری بنشینید و هنر سرافراز ایران زمین را با همه بی‏مهری‏های هنرستیزان این سرزمین ببینید و بشنوید، باشد که رستگار شوید!

آن چه علمای علم سازگری تا کنون به عقل‏شان رسیده و به مرحله عمل رسانده‏اند، این است که همه آلات لهو و لعب جهان بشری به چهار گروه بادی، زهی کششی، زهی زخمه‏ای و کوبه‏ای بخش پذیرند. جسارتاً برای آن دسته از خوانندگان گرامی که با این واژه‏ها بیگانه‏اند، عرض می‏کنم: بادی یعنی سازهایی که با فوت یا نفس آدمیزاد صدا می‏دهند، مثل سرنا و کرنا و نی و نی‏انبان و غیره. زهی کششی یعنی سازهایی که سیم‏هایشان را با یک آرشه یا کمان مالش می‏دهند تا به صدا درآیند، مثل کمانچه، ویولون و خانواده محترمه. زهی زخمه‏ای به آن دسته از سازهایی گفته می‏شود که سیم‏هایشان را با یک واسطه به نام زخمه یا مضراب یا چکش به صدا درمی‏آورند، مانند تار، سه‏تار، پیانو، سنتور، قانون، عود، رباب و دیگر اهالی دیلینگ دیلینگ. کوبه‏ای هم که از نامش پیداست، هر آن چه کوبیده شود و البته صدا بدهد، ساز کوبه‏ای است، مانند، دف، تمبک، تومبا، دایره، دهل، طبل ریز، طبل بزرگ و دیگر کوبندگان ساخت بشر. در این جا سفارش می‏کنم ابتدا نمونه صوتی را بشنوید و سپس دنباله داستان را بخوانید. این جوری بیشتر خوش می‏گذرد.

 

 

صدای کامل‏ترین ساز جهان با نام فرش را بشنوید

 

ساز ساخته سیف‏الله شکری از هنرمندان دلسوخته قزوینی که خودش نام فرش بر آن نهاده است، بدون تعصب و بدون توهم -چه ناشی از قرص باشد و چه شعر بی‏مزه هنر نزد ایرانیان است و بس- یک ساز کامل در جهان امروزی است و اگر یک چیز دیگر هم داشت، دیگر سنگ تمامی برای صنعت سازگری بود. این فرش آهنگین که در واقع نمونه متفاوتی از چنگ باستان است، به جز صدای سازهای بادی، همه جور صدایی می‏دهد. هم مضرابی یا زخمه‏ای، هم کششی از نوع آرشه‏ای و هم کوبه‏ای. اگر کنجکاو هستید چگونه چنین چیزی ممکن است، فیلم کوتاه نوازندگی همان نمونه صوتی را ببیند. یقین دارم دوستان نوازنده‏ام که هر یک در نواختن سازی مهارت کافی دارند، با دیدن این فیلم، ناباورانه باور خواهند کرد این جا ایران است، قزوین، گوشه‏ای در زیرزمین، درون یک آب‏انبار قدیمی که فقط با نیروی عشق می‏توان چنین هنرمندانه به آفریش مجلل‏ترین ابزار موسیقی بشری دست یافت.

شیوه نواختن این ساز نوین و مبتکرانه، بسته به این که چه نوع صدایی بخواهید، متفاوت است. هم مانند قانون و چنگ با انگشتان دست می‏توان نوازشش کرد، هم به مانند سنتور با دو مضراب می‏توان نمایش دل‏انگیزی از صداها را به راه انداخت و هم به مانند دستان آهنین کوبه‏ای نوازان می‏توان از چندین جای آن، صدای سازهای کوبه‏ای را تولید کرد. به طور همزمان میان چهار تا ده نفر می‏توانند پیرامون این ساز بایستند و به صورت هماهنگ، چیزی را بنوازند. رنگ صدای ساز (سونوریته) به گونه‏ای است که هم شباهتی به سازهای چنگ، سنتور،  سنتورباس و قانون دارد و هم در عین حال شخصیت منحصر به فرد خود را نشان می‏دهد. صداهای کششی آن بی شباهت به صدای قیچک نیست و در بخش کوبه‏ای نیز هم حال و هوای کاخن اسپانیا به گوش می‏رسد و هم صداهایی غریب دیگر که شای دبه سادگی نتوان به چیزی نسبت داد. به گمانم اهالی موسیقی فیلم از این ساز پر هیبت بیشترین بهره را می‏توانند ببرند. قدرت فضاسازی آن برای بزک کردن تصاویر فیلم، خیلی خیلی بیشتر از دیگر سازهای ایرانی است.

 

 نواختن کامل‏ترین ساز جهان را ببینید و بشنوید

 

نويسنده: علی صدیقین تاريخ: یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:ساز,کاملترین,فرش,قزوین, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

موسیقی و نظم جمعی و هماهنگی(هارمونی)+سخنرانی استاد دکتر الهی قمشه ای

بسم هو اللطیف...

موسیقی چیزی نیست مگر نظم در آواهای مختلف،مگر هماهنگی بین اصوات و نواهایی که یکی زیر و یکی بم یکی آنقدر زیر که به تنهایی گوش انسان را آزار میدهد و دیگری آنقدر بم که به انسان استرس وارد میکند.پس چرا موسیقی زیباست و آرامش بخش.پس چرا موسیقی انسان را آزار که نمیدهد هیچ تازه لطافت را به ارمغان می آورد.

این معجزه موسیقی است؛معجزه ای که انسان ابتدا از یکتا موسیقیدان جهان یعنی خالق این دنیای پر سروصدا آموخت که چگونه در طبیعت نواهای مختلف که گاه حتی ضد هم هستند وقتی که به موقع در کنار هم قرار میگیرند و هریک سرجایی که باید بیاید بیایند و با هم ترکیب شوند آن وقت است که نوایی برمیخیزد که انسان را سرمست از وجود حقی حق میکند.

انسان هم از همین معجزه آموخت و آموخت که چگونه آواها با هم باید بیایند تا آن آرامش به انسان منتقل شود و اصطلاحاً به دل انسان بنشیند.تا کنون به این دنیای مدرن خودمان توجه کرده اید...خیابان که میرویم از یک طرف بوق ماشین ها از جای دیگر صدای آژیر پلیس یا خدای ناکرده آمبولانس از آن طرفتر صدای دعوای دونفر که سر این که یکی چرلغ قرمز را رد کرده و دیگری قصد تربیت و تنبیه ضرب الاجلی او را دارد از آن طرف صدایی دیگر برمیخیزد که آهن میخریم جلو تر که برویم و دقت بیشتر که کنیم متوجه این قضیه میشویم که چقدر این دنیای مدرن و پر از تکنولوژی ما از نظم جمعی و هماهنگی که به اصطلاح غربیش و موسیقیایی آن هارمونی دور است و اصلا باید گفت ضد آن.ولی مقایسه کنیم با جنگلی که البته هنوز این موجود دوپای خطرآفرین نابود کننده امروزی به نام انسان مدرن پایش را در آن نگذاشته؛صدای شرشر جوی گذرنده از میان جنگل شاید اولین آوایی باشد که مارا به خود جلب میکند و بلافاصله بعد صدایی نامرئی صدایی که از رقصیدن نسیم میان برگ های درخت ها حکایت دارد و صدای دارکوب آن طف تر که مشغول تهیه غذا ست و صدای زیبای پرندگان هم که چه عرض کنم.مابقی رو خود دقت کنید...

اینجاست که کاملا متوجه لزوم نظم جمعی و هماهنگی یا همان هارمونی در زندگی میشویم.ضرب المثلی هست که شاید این هم گزافه گویی بنده را در دو جمله زیبا و موزون بیان میکند که«هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد»

دوباره بیاییم به عالم اهورایی موسیقی،دقت کنید که فرق بین یک نوآموز موسیقی در فلان ساز با یک موسیقی دان و یک استاد کامل در آن ساز در چیست؟؟آیا به غیر از این است که نوآموز نمیداند که مثلا نت«می»با کدام یک از نت ها هم خوانی دارد ویا اصلا نمیداند که کی از پرده های بم استفاده کند و کی از پرده های زیر تر.یا مثلا کی از فلان دستگاه برود در فلان دستگاه و چگونه گوشه های موسیقی را انتخاب کند.برای همین است که هرچه که میسازد باعث آزار شنونده میشود.

ولی در عوض یک استاد آن ساز و کسی که به تئوری میسیقی کاملا آشناست و میداند که الان مناسب است از کدام نت استفاده کند یا در کجا از نت زینت استفاده کند و در کجا سکوت کن و چگونه از این گوشه به آن گوشه برود و در کل میداند تناسب ها را میداند که هارمونی در موسیقی یعنی آب برای حیات.پس از دانش و معرفت خود استفاده میکند و قطعه ای مینوازد که روح انسان را نوازش میدهد و انسان را به درون میکشاند.

همه و همه این ها معجزه هارمونی است که با اصوات مختلف کاری میکند کارستان.

بیاییم و در زندگی خود ببینیم که هارمونی و آن تناسب جمعی چقدر مورد نیاز است و چقدر لازم.

تا کنون به روابط بین انسان ها...بین انسان و خداوند...بین انسان و خودش...بین انسان و جهان پیرامونش دقت کرده اید...؟؟
لزوم هارمونی را در این روابط چقدر حس کرده اید؟؟

چقدر منباید مواظب رفتارم باشم که آیا الآن این رفتار با شخص دیگر مناسبت دارد یا نه؟؟آیا باید رفتار من و تناسب رفتار من با پدر و مادرم با تناسب رفتارم با دوست صمیمیم یکی باشد یا نه؟آیا اگر بخواهم که از کسی انتقاد کنم باید با هر تناسبی این کار را انجام دهم؟؟؟آیا با هر تناسبی که خواستم می توانم عبادت کنم؟؟

و هزاران هزار تناسب دیگر...و آیا های دیگر...

کمی بیاندیشیم...که این اندیشه از هفتاد سال عبادت برتر است...

در این سخنرانی استاد دکتر حسین الهی قمشه ای که به نظر حقیر یکی از زیباترین و کاربردی ترین سخنرانی های ایشان است جناب دکتر به موضوع موسیقی و هارمونی و این که این موسیقی اصلش از کجاست و لزوم هارمونی در جامعه بشری و تناسبات روابط سخن به میان آوردند.

گوش کنید و لذت ببرید و انشاءالله به کار ببرید.

snd.tebyan.net//hozeh/soundgallery/sokhanrani/ghomshei/017_moosighi(ghomshei).wma

نويسنده: علی صدیقین تاريخ: شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:موسیقی,هارمونی,نظم جمعی,هماهنگی,زندگی,مدرنیته,طبیعت,خداوند,رابطه,سازاستاد,الهی قمشه ای, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

اجرای حیرت انگیز گروه شمس
روزنامه لس‌آنجلس تایمز آمریکا:

اجرای حیرت انگیز گروه شمس

گروه شمس با سازهای سنتی خود همه را محصور کرد:

اجرای مشترک گروه شمس به سرپرستی کیخسرو پورناظری و خوانندگی سهراب پورناظری با ارکستر سمفونیک پسیفیک بازتاب ها مختلفی را در رسانه های آمریکا به همراه داشت.
به گزارش موسیقی روز، این اجرا که با آهنگسازی کیخسرو، تهمورس و سهراب پورناظری با رهبری کارل سنتکلر همراه بود، با استقبال مخاطب ایرانی وخارجی مواجه شد.
روزنامه لس‌آنجلس تایمز در گزارش خود نوشت:”گروه شمس با سازهای سنتی خود همه را محصور کرد. قطعاتی که این گروه اجرا کردند، جذاب ترین و هیجان انگیز ترین بخش برنامه بود، قطعاتی که توسط بنیانگزار گروه آقای کیخسروپورناظری و پسرانش تهمورس و سهراب تنظیم شده بود، بسیار پیچیده بودند که هر کدام با تکنوازی پر احساس شروع و باشور و پایکوبی پایان می یافت. سهراب پورناظری تکنواز ساز تنبور وکمانچه بسیار درخشید و جلب توجه کرد.”
گروه شمس به همراه ارکستر سمفونیک پسیفیک 4 برنامه مشترک اجرا کردند که در این برنامه قطعات “مطرب مهتاب رو”، “از عشق”، قطعه کردی “آی وی یو” و بداهه نوازی تهمورس و سهراب پورناظری اجرا شد.
این اجرا در روزنامه اورنج کانتی رجیستر این گونه بازتاب یافت:” در حالی که گروه شمس در جلوی ارکستر نشسته بود به اجرای سه قطعه موسیقی که برای ارکستر سمفونی تنظیم شده بود پرداختند. رابطه زنده و سرشاری بین ارکستر و گروه شمس برقرار بود. رهبر ارکستر، کارل سنتکلر با ارکستر زمینه سازی زیبایی را با اجرای یک آکورد ساده بوجود آورد تا سهراب پورناظری، یکی از نوازندگان گروه شمس بر روی آن بداهه نوازی کند و آواز مسحور کننده ای سردهد. به دنبال این نوا نوازندگان جسورانه به نواختن ریتمهای پیچیده و ترکیبی با کوبش های قوی پرداختند. تنبور در همراهی با ارکستر بسیار جلوه گر بود . شور وحرارت سازهای کوبه ای هیجان وجذابیت خاصی به آهنگها می افزود. در مجموع صمیمیت فضای موسیقی آنها یاد آور فضای همنوازی نوازندگان جز و راک بو د و استقبال تماشاگران هم از آن نوع بود.”
گروه شمس علاوه بر اجرای مشترک با ارکستر سمفونیک پسیفیک یک اجرا مستقل در سالن هنری زگرستوم برگزار کرد. این کنسرت در سه بخش بداهه نوازی تنبور سهراب پورناظری، موسیقی تنبور و موسیقی ملی اجرا شد. در بخش تنبور علاوه برا اجرای قطعات قبلی کنسرت قطعه منتخب 30 سال گروه شمس نیز اجرا شد و در بخش موسیقی ملی گروه قطعات “پنهان چو دل” و “باران” و قطعه “یار آمد” نواخت.
کیخسرو پورناظری؛”تار و تنبور”، تهمورث پورناظری؛”تار و تنبور”، سهراب پورناظری؛”خواننده، کمانچه، تنبور”، شهاب پارنج"سازهای کوبه ای"، حسین ذوهابی"دف"، ندا خاکی؛"همخوان، تنبور"، سحر افشار؛ "همخوان و تنبور" اعضای گروه شمس هستند که در روزهای 22تا 25 فروردین در شهر ارواین امریکا به اجرا برنامه پرداختن دو در مجموع 8 هزار نفره بیننده از این کنسرت دیدن کردند.

 
 

 

نويسنده: علی صدیقین تاريخ: سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

گفت و گوی خواندنی با بروبکس (سوسن خانم!)...

 

گفت و گوی خواندنی با بروبکس (سوسن خانم! )
 
 
 

مجله یکشنبه: آنها اسم شان را گذاشته اند. «بروبکس»؛ گروهی که با کلیپ «سوسن خانم» به شهرت رسیدند و تقریبا بخش عمده ای از شهرتی که امروز کسب کرده اند را مدیون کلیپ های جذابی هستند که با هزینه های بعضا کم و گاهی هم زیاد ساخته اند. بروبکس نمونه یک گروه پرآوازه غیرمجاز است که توانسته با کمک ابزاری به نام کلیپ به شهرت برسد و موسیقی اش را به گوش مخاطب خود برساند. آنها از حالا به بعد قرار است به صورت مجاز کار کنند و دیگر خبری از فعالیت زیرزمینی نیست. این را خشایار، کیوان و حمید با اطمینان کامل می گویند. در این مصاحبه بروبکس سورپرایزهای زیادی برای شما دارند که در دومین شماره یکشنبه در سال 91 شما را غافلگیر خواهد کرد. از ورود آنها به دنیای سینما بگیرید تا دلیل خواندن در عروسی ها و ماجرای سیروان و...

*بچه ها برای شروع خودتان را معرفی کنید.

کیوان: من کیوان مرادی هستم و آبان 1362 به دنیا آمده ام. در دانشگاه رشته کامپیوتر را دنبال کردم و از سال 80 هم همراه حمید و خشایار به صورت حرفه ای وارد موسیقی شدم.

خشایار: من هم خشایار مرادی و متولد فروردین 1363 هستم. در رشته مهندسی عمران تحصیلاتم را ادامه داده ام. شاید بد نباشد بدانید که پسرعموی کیوان و پسرخاله حمید هم هستم.

حمید: حمید فروزمند هستم و مرداد 1363 متولد شده ام و متالوژی خوانده ام.

*حمید شنیده ام پدر تو نظامی است، راضی کردنش برای ورود به «بروبکس» سخت نبود؟

حمید: چرا تا حدی، اما به هر حال با این موضوع کنار آمد. البته بابا زیاد با کارم مخالفت داشت، مشکل اینجا بود که موسیقی ما را زیاد جدی نمی گرفت و این کار را به عنوان یک شغل اصلا قبول نداشت.

*تو خودت مگر این کار را به عنوان شغل قبول داری؟

در حال حاضر، نه!

*در مقابل توجیه های تو چه می گفتند؟

حمید: می گفتند برو درس ات را بخوان! این مسخره بازی ها چیه؟ (خنده)

خشایار: به هر حال چون ساخت موزیک ویدئو در ایران کار جدیدی است و عمر آن به 10 سال هم نمی رسد، خانواده ها نمی توانستند آن را بفهمند و باید در این مورد به آنها حق دارد. شاید امروز خیلی از خانواده ها، مثل خانواده ما به این باور رسیده باشند که این کار آنطورها هم که فکرش را می کردند بد نیست، اما متاسفانه جامعه و قوانین ما آن را قبول نکرده و به همین دلیل هم نمی توانیم در آن پیشرفت کنیم.

*امروز که به شهرت رسیده اید خانواده تان، شما و کارتان را جدی می گیرند؟

کیوان: من هم در ابتدا شرایطی شبیه به شرایط حمید داشتم. پدر و مادرم در ابتدا زیاد کارمان را جدی نمی گرفتند، اما الان که کارمان با استقبال مواجه شده، آنها هم حمایتم می کنند.

حمید: برای من فرق چندانی نکرده و همچنان کارم را جدی نمی گیرند.

خشایار: به هر حال آرزوی هر خانواده ای این است که موفقیت فرزندانش را ببیند. موفقیت ما به خانواده های مان ثابت شده است و به آن احترام می گذارند.

*نام گروه از کجا آمد؟

خشایار: در جاده لواسان بودیم و با کیوان داشتیم به سمت تهران حرکت می کردیم و با هم در مورد نام گروه هم صحبت می کردیم که در میان نام هایی که می گفتیم به «بروبکس» رسیدیم.

*لیدر گروه چه کسی بود؟

خشایار: ما لیدر خاصی نداشتیم. دور هم جمع می شدیم و با موسیقی خودمان را سرگرم می کردیم. مثلا روی آهنگ های دیگر می خواندیم و... درواقع آن اوایل موسیقی برای مان جنبه سرگرمی داشت که کم کم رنگ و بوی جدی گرفت.

*چطوری جدی شد؟

خشایار: کم کم به این نتیجه رسیدیم که این آهنگ ها انگار مخاطب و خریدار دارد و هستند کسانی که به آن گوش کنند.

*کدام آهنگ ها؟

خشایار: خب این ماجرا به خیلی وقت قبل برمی گردد و دقیق یادم نیست، مثلا ما آن زمان یکسری آهنگ ساخته بودیم که نام یکی شان پیتزا بود.

حمید: یکی از آهنگ ها هم اتل متل توتوله بود...

خشایار: آره... آن سال ما آمدیم و «اتل متل توتوله» را به یک سبک جدید و با فرمی جدید خواندیم. یک بار در خیابان با هم بودیم که دیدیم در یکی از ماشین ها این آهنگ پخش می شد. به این نتیجه رسیدم که کارمان می تواند طرفدار و مخاطب داشته باشد.

*آهنگ ها را چطور می ساختید؟

خشایار: کیوان بیشتر می تواند در این مورد توضیح دهد اما تا آنجایی که من در جریانم. روزهای اول با نرم افزاری به نام «دنس ای جی» کارها را می ساختیم.

کیوان: البته الان با نرم افزار «کیوبیس» که حرفه ای تر هم هست کار می کنیم. ببین ما در واقع موسیقی را نمی ساختیم بلکه کار ما یک نوع کاور بود. تکه های مویسقی را به هم می چسباندیم و بعد روی آن هر چه به ذهن مان می آمد می خواندیم.

خشایار: کار خودمان است.

*از چه زمانی به این نتیجه رسیدید که می توانید از این راه درآمد داشته باشید؟

خشایار: ما الان هم فکر نمی کنیم در این راه پولی باشد (خنده)... واقعا تا زمانی که این کار را به صورت غیرمجاز دنبال کنید، پول چندانی نصیب تان نمی شود و درآمدی که بتوان روی آن حساب کرد به دست نمی آید. البته این در همه جای دنیا وجود دارد، وقتی کاری را به صورت مجاز انجام نمی دهید نمی توانید رویش حساب باز کنید.

*اگر پولی در میان نبود، پس چه انگیزه ای باعث شد وارد موسیقی زیرزمینی شوید و آن را هم حدود 10 سال ادامه دهید؟

خشایار: ما دوست داشتیم کاری انجام دهیم که همه لذت ببرند و با ارایه کارهای متفاوت، باعث شادی مردم شویم و ذهنیت خودمان را به مردم نشان دهیم.

حمید: واقعا ما آن اوایل به بعد مالی ماجرا نگاه نمی کردیم.

*به شهرت چطور؟

حمید: من خودم شخصا شهرتی که از موسیقی به دست آید را دوست داشتم.

خشایار: ببین این را نمی توان انکار کرد که همه انسان ها شهرت را دوست دارند و دنبال به دست آوردن آن هستند.

*و البته شهرت معمولا پول هم می آورد...

خشایار: خب ما فعلا به شهرت رسیده ایم اما به پول نه!

*کیوان برای تو هم شهرت مهم بود؟

کیوان: من از موسیقی و آهنگ سازی لذت می بردم و صادقانه می گویم که شهرت ناشی از موسیقی زیاد برایم مهم نبود. البته دوست داشتم که کارهایمان را همه گوش کنند اما هدفم از ورود به موسیقی صرفا رسیدن به شهرت نبود.

خشایار: ببین اگر فقط دنبال شهرت باشید، زیاد نمی توانید موفق باشید. شما برای موفقیت در هر کاری باید آن مقوله را دوست داشته باشید و بعد به مسایل دیگر فکر کنید و وارد آن شوید. البته برای اینکه مشهور شوید می توانید بروید و مدل شوید و بدون اینکه این کار را دوست داشته باشید، به شهرت برسید. اما موسیقی یا هنر اینطور نیست و برای ورود به آن باید هم علاقه در شما وجود داشته باشد و هم استعداد داشته باشید.

*و این علاقه در شما هم وجود داشت...

خشایار: صددرصد. وقتی کارمان را دو نفر گوش می دادند، ذوق و شوقی در ما به وجود می آمد و این ذوق باعث می شد که برویم و بنشینیم روی کارمان و ارتقای کیفیت آن تفکر کنیم.

کیوان: مثلا زمانی که داشتیم آهنگ «سوسن خانوم» را می ساختیم به این فکر نمی کردیم که برویم و به اصطلاح یک کار بترکون بسازیم. ما با آن آهنگ و آن کلیپ ارتباط خوبی برقرار می کردیم و دوست داشتیم آن را منتشر کنیم و ببینیم سلیقه مردم چطور است و اصلا توقع نداشتیم در این حد مورد استقبال واقع شود.

*اما این کار تمام ویژگی های لازم برای تبدیل شدن به کار هیت را داشت...

کیوان: مثلا چی؟

*مثلا این که شما رفتید در بیابان و سوار شتر شدید...

خشایار: ما دوست داشتیم مخاطب را شوکه کنیم...

کیوان: خب ما در کلیپ «بابا تو دیگه کی هستی» هم از این کارها کم نکردیم. اما این موضوع دلیل نمی شود که آهنگ هیت شود. شاید باورت نشود. اما بعد از اینکه مراحل ساخت «سوسن خانم» به پایان رسید خودمان می گفتیم «بابا تو دیگه کی هستی» بهتر از آب درآمده است اما وقتی کار منتشر شد «سوسن خانوم» خیلی بیشتر مورد استقبال واقع شد.

خشایار: هماطور که گفتم می خواستیم مخاطب را شوکه کنیم و یک کار عجیب و غریب انجام دهیم.

حمید: در کارهای مان به این فکر می کردیم که به تکرار نرسیم و هر بار، کار جدیدی انجام دهیم.

*برای ساخت کلیپ «سوسن خانوم» چقدر هزینه کردید؟

خشایار: حدود سه میلیون تومان.

*اصلا چرا سوسن؟ سوسن اسمی است که این روزها کمتر به گوش می خورد...

حمید: ما خواستیم از اسمی در آهنگ استفاده کنیم که یک مقدار قدیمی و البته خاص باشد.

خشایار: می خواستیم اسمی را برای شخصیت این آهنگ انتخاب کنیم که همان اول وقتی شنیده می شود، باعث خنده مخاطب شود.

حمید: امیدوارم توضیح ما در مورد انتخاب این اسم برای آهنگ، کسانی که نامشان سوسن است را ناراحت نکرده باشد. سوسن خیلی هم اسم باکلاسی است.

*شما بعد از «سوسن خانوم» آهنگی ساختید به نام «اون منم» که برایش کلیپ تولید نکردید، چرا؟

کیوان: بعد از «بابا تو دیگه کی کسی» هم آهنگی خواندیم به نام «از حرم سرا تا آمستردام» که برای آن هم کلیپ نساختیم. یک جورهایی تصمیم گرفتیم کارهایی که مقداری با سلیقه عام فاصله داشت را بدون ساخت کلیپ منتشر کنیم.

خشایار: شاید به این دلیل بود که برای این جنس آهنگ ها نمی توانستیم کلیپ های جذاب و خانوادگی تولید کنیم.

*کلیپ این آهنگ را در یکی از کافه های تهران ضبط کردید که خیلی هم باعث شهرت این کافه شد. برای تبلیغ این کافه پولی هم دریافت کردید؟

خشایار: نه، دوستان فقط این اجازه را دادند تا کار را آنجا ضبط کنیم. به نظرم اگر هم این کافه به شهرت رسید واقعا سزاوار این موضوع بود. ما به خیلی از لوکیشن ها سر زدیم و از آنها خواستیم که به ما اجازه ضبط این کلیپ را بدهند اما در مقابل خواست ما مبالغ سنگینی درخواست کردند اما این دوستان به ما محبت کردند بدون دریافت هزینه دو روز کافه را در اختیار ما قرار دادند.

کیوان: آن زمان ما شهرت چندانی نداشتیم و همین که از ما پولی بابت ضبط این کلیپ مطالبه نکردند واقعا جای تشکر داشت.

*قبول دارید که کلیپ در دیده شدن شما و شنیده شدن موسیقی تان تاثیر زیادی داشته؟

خشایار: صددرصد.

*در یکی از مصاحبه هایتان می خواندم که گفته بودید ما سعی می کنیم از خط قرمزها عبور نکنیم، اما الان کلیپ، یک خط قرمز بزرگ در موسیقی محسوب می شود...

خشایار: ما الان سعی می کنیم از این خط قرمز هم فاصله بگیریم. این کار آخری که از ما مشاهده کردید، در حیطه غیرمجاز آخرین کلیپی بود که ما ساختیم چون احساس می کنیم در این مسیر حرکت کردن و ادامه فعالیت دادن برای ما دست آورد خاصی ندارد. کلیپ غیرمجاز بود و ما الان به این نتیجه رسیده ایم که نباید به این شکل کار کنیم.

*زمانی که شما داشتید «سوسن خانوم» را می ساختید نمی دانستید کلیپ غیرمجاز و خط قرمز است؟

خشایار: ببین زمانی بود که می گفتند اگر در کلیپ از خانوم ها استفاده نشود مشکل خاصی به وجود نمی آید، اما الان شرایط فرق کرده است. امروز یا باید مجاز باشید یا غیرمجاز! شما نمی توانید عرف را رعایت کنید و کلیپ هم بسازید.

*و البته موسیقی شما هم مجاز نبود که بخواهید کلیپ مجاز تولید کنید..

خشایار: من می توانم به جرات بگویم که ماجزو مودب ترین گروه های غیرمجاز بودیم. مشکل اصلی قوانین با سبک و شیوه موسیقی ما بود. ما واقعا دوست داشتیم موسیقی بسازیم که بتوانیم مجاز باشیم و هرچه جلو آمدیم هم سعی کردیم کارمان را به مجاز نزدیک کنیم اما متاسفانه یکی از ارکان اصلی که در کار ما وجود داشت. ویدئو بود که به قول شما خط قرمز است.

*پس با این تفاسیر که می گویید موسیقی را دنبال نخواهید کرد؟

خشایار: این چیزی که تا به حال از ما دیدید، ایده ما در موسیقی و کلیپ بود. ما امروز می خواهیم وارد حیطه فیلمسازی شویم و ایده های تصویری خود را در قالب فیلم های مجاز ارایه دهیم. موسیقی ما وابسته به کلیپ هایمان هست، پس اگر ایده های تصویری خود را بسازیم و اسمس را بگذاریم فیلم و برایش مجوز بگیریم، می توانیم حداقل به یکی از خواسته های مان برسیم.

*فیلمسازی یک مقدار پروژه بزرگی نیست؟

خشایار: من هم باهات موافقم که فیلمسازی پروژه بسیار بزرگی است. ما الان حدود یک سال است که داریم روی این مقوله مطالعه می کنیم، کتاب می خوانیم، فیلم های آموزشی می بینیم و... اما آخرش چی؟ ما یا باید تا آخر عمرمان غیرمجاز بمانیم و مدام در استرس باشیم که مشکلی برای مان به وجود نیاید و یا باید تصمیمی بگیریم که بتوانیم در چهارچوب های قانونی کار کنیم.

*اما خیلی ها هم بودند که با موسیقی زیرزمینی آغاز کردند و بعد از چند سال به صورت مجاز وارد بازار موسیقی شدند...

خشایار: ببین ذات موسیقی «بروبکس» به این خاطر جذاب بود که کلیپ هم همراهش بود. ما نصف حرف مان را با کلیپ به مخاطب القا می کردیم..

*خب شما می توانستید به صورت مجاز هم کلیپ هایتان را ارایه دهید، مثل کاری که گروه آریان یا مهدی مقدم انجام دادند...

خشایار: این را فراموش نکن که نوع موسیقی و فرم حرکاتی که در کلیپ های مان انجام می دهیم هیچ وقت مجاز نخواهد شد.

کیوان: برای مجاز شدن باید ذات موسیقی و کارمان را تغییر دهیم و آن زمان هم که دیگر «بروبکس» نیستیم.

خشایار: ببین مثلا محسن چاوشی یا محسن یگانه آن زمان که به صورت زیرزمینی کار می کردند هم، مجاز بودند چون ذات موسیقی شان مجاز بود و مشکل خاصی نداشت، اما ما اگر بخواهیم برویم و مجاز شویم باید ذات ترانه هایمان را تغییر دهیم و اسکلت کارمان را تغییر دهیم.

*برای جهت دهی به این علاقه ای که به سینما و فیلمسازی دارید چرا در آموزشگاه های سینمایی شرکت نمی کنید؟

خشایار: این موضوع هم در برنامه های مان گنجانده شده ولی به نظرم ابتدا باید با مقدمات کار و با مطالعه با کتاب های مرجع آشنا شویم و بعد به کلاس های سینمایی مراجعه کنیم.

کیوان: شخصا خیلی دوست دارم در کلاس های اصغر فرهادی شرکت کنم و با نگاهی که به فیلمسازی دارد آشنا شوم.

*و قرار است در فیلمسازی هم فضای فانتزی که در موسیقی داشتید را حفظ کنید؟

خشایار: بله،همین فضایی که در کلیپ هایمان دیدید را در حوزه فیلم هم دنبال خواهیم کرد. فضایی مثبت، فانتزی و کمدی! الان یک فیلم کوتاه سی دقیقه ای است که داریم روی آن کار می کنیم و انشالله بعد از پایان نگارش فیلمنامه آن را خواهیم ساخت.

*قرار است برای کار اولتان از بازیگران حرفه ای استفاده کنید؟

خشایار: صددرصد از بازیگران حرفه ای استفاده خواهیم کرد اما هنوز گزینه قطعی مدنظر نداریم.

*و مضمونش هم طنز است؟

حمید: بله، طنز است اما جنس کمدی آن با فیلم های طنزی که دیده اید کمی متفاوت است.

*درمورد فیلمسازی هم قرار است که به صورت گروهی کار کنید؟ یعنی بروبکس می رود و فیلم می سازد؟

خشایار: ببین قرار است در مرحله فیلمنامه هر سه با هم مشارکت داشته باشیم اما در اجرا هرکس بخشی از کار را انجام می دهد. مثلا بیشتر کارهای تدوین را قرار است کیوان انجام دهد.

کیوان: خب همیشه اینطور بوده که بیشتر کارهای کامپیوتری گروه را من انجام می دادم. البته من مجری تفکرات گروه در ادیت فیلم هستم و اینطور نیست که خودسرانه کار را پیش ببرم.

*موسیقی تولید می کنید که فقط مردم را سرگرم کنید؟

کیوان: قطعا یکی از اهداف مان این موضوع است...

حمید: ما با موسیقی سعی می کنیم مردم راشاد کنیم و به آنها انرژی مثبت دهیم.

خشایار: کلا به هنر مثبت گرایش زیادی داریم.ما فیلم ترسناک کمتر نگاه می کنیم تا فیلم های کمدی! هر سه نفر ما به اشعاری که به سمت و سوی منفی میل می کند، علاقه ای نداریم و در مجموع موسیقی مثبتی را می پسندیم که از ابتذال هم فاصله دارد.

*در حیطه موسیقی زیرزمینی به همه جا رسیده اید، نه...؟

خشایار: ما دوست داریم مجاز شویم...

*خب این را که گفتید امکانش نیست...

حمید: یک مدت دنبال موسیقی رفتیم اما به دلیل غیرمجاز بودن نتوانستیم به جایگاهی که می خواستیم برسیم. امروز به این نتیجه رسیده ایم که در حوزه تصویر می توانیم مجاز کار کنیم و دنبال مجاز شدن هم رفته ایم.

خشایار: شما اگر به طنزهایی که در کلیپ های ما وجود دارد دقت کنید متوجه می شوید که اگر موسیقی را از روی آن برداریم. ظرفیت این را دارد که به یک فیلم مجاز تبدیل شود.

*می توانیم تا اینجای بحث به این نتیجه رسیم که شما بیشتر از موسیقی به شهرت علاقه دارید؟

خشایار: نه، استدلالت برای این نتیجه گیری چیست؟

*شما امروز موسیقی را کنار می گذارید و سمت فیلمسازی می روید تا دیده شوید...

خشایار: چرا فکر می کنی دلیل این تغییر مسیر شهرت و دیده شدن است؟ ما دوست داریم کارمان را به صورت استاندارد به ثبت برسانیم و همه جا با صدای بلند بگوییم که این کار ماست. شما نمی توانید بگویید من یک هنرمندم اما پلیس همیشه دنبالم است که من را دستگیر کند. زیرزمینی کارکردن، یک جورهایی کار قاچاق است. شما نمی توانید بگویید که من قاچاقی ام، اما در کارم موفق ام!

حمید: این را هم لازم است بگویم که وقتی ما می گوییم می خواهیم وارد فیلمسازی شویم، منظورمان این است می خواهیم وارد کارگردانی شویم و قصد نداریم در فیلم های مان بازی کنیم.

خشایار: ما اگر بخواهیم هم الان نمی توانیم بازیگر شویم! ما دوست داریم که فیلمسازی را تجربه کنیم و خودمان را در این مدیوم هم محک بزنیم.

کیوان: ببین امروز شهرت ما طوری شده که اگر بخواهیم کار موسیقی غیرمجاز را ادامه دهیم با مشکلات زیادی مواجه خواهیم شد. از طرفی نمی توانیم از کارهای هنری دست بکشیم و تنها کاری که می توانیم انجام دهیم این است که به نوعی وارد حیطه مجاز شویم تا بتوانیم هنرمان را به نمایش بگذاریم.

خشایار: من هم با صحبت کیوان موافقم! اما کار هنری را دوست داریم و نمی توانیم آن را رها کنیم. مثلا خودم بعد از اینکه این همه سال در عرصه موسیقی فعالیت کرده ام نمی توانم آن را کنار بگذارم و به تحصیلاتم برسم.

حمید: به هر حال ما یک جورایی عمر و جوانی خودمان را پای هنر و موسیقی گذاشته ایم و این خیلی سخت است که بخواهیم آن را کنار بگذاریم.

کیوان: در مورد فیلمسازی این را باید اشاره کنم که از همان ابتدا و قبل از اینکه خواننده شویم ما آرزو داشتیم یک روز فیلم بسازیم و درواقع عاشق سینما و فیلمسازی بودیم.

خشایار: راست می گوید! زمانی که سن و سال کمتری داشتیم به صورت افراطی فیلم می دیدیم و بعضی روزها بود که چهار فیلم در یک روز تماشا می کردیم.

*این علاقه به سینما چطور در شما به وجود آمد؟

کیوان: من اولین فیلمی که دیدم و خیلی رویم تاثیر گذاشت. «The Green Mile» بود. از آن به بعد، به صورت حرفه ای شروع کردم به فیلم دیدن... بعد هم که وارد موسیقی و کلیپ شدیم علاقه در فیلمسازی هر روز در من بیشتر و بیشتر شد.

حمید: من هم اولین بار و در سن 14 سالگی، با «ترمیناتور» به سینما علاقمند شدم. جلوه های ویژه این فیلم خیلی برایم جالب بود و فکر می کنم حلقه گم شده سینمای ایران هم همین جلوه های ویژه است. امیدوارم بتوانیم یک روز جای خالی این مقوله را هم در سینمای ایران پر کنیم.

*به نظر شما مشکل اصلی سینمای ایران چیست؟

خشایار: فکر می کنم در سینمای ایران هیچ چیز درست انجام نمی شود. مثلا یک موضوع مهم این است که Story Board اصلا جایگاهی در سینمای ایران ندارد، کارگردان می آید و می گوید بچینید، می خواهیم بگیریم...

کیوان: برای همین کلیپ آخری که ساختیم، کل فضا را به صورت سه بعدی ساختیم و از روی فضایی که ساختیم Story Board کلیپ را به وجود آوردیم و کار را آغاز کردیم.

*شما موسیقی دیگران را کاور می کنید؟

خشایار: ما آن اوایل سراغ آهنگ های خوب دنیا می رفتیم و روی آنها اشعار خوب و مناسب می گذاشتیم و با یک ویدئوی جذاب آن را منتشر می کردیم. اما بعد از «بابا تو دیگه کی هستی» دیگر کاری را کاور نکردیم.

کیوان: البته ما از همان اول هم آهنگ هایی که کاور بود را ا علام می کردیم که این آهنگ کاور فلان آهنگ خارجی است و هیچ وقت مخاطب مان را گول نزدیم نکته جالب این است که آهنگی که ما کاور نکردیم و خودمان ساختیم (سوسن خانوم) با استقبال ویژه ای مواجه شد.

*اصولا کاور در موسیقی دنیا مساله حل نشده ای است؟

خشایار: کاور کردن باید با اجازه صاحب اثر باشد مرگ این که چیزی حدود پانزده – بیست سال از آن موزیک گذشته باشد. کاور یک موسیقی اگر جالب از آب دربیاید اصلا چیز بدی نیست اما یک وقتی هست که یک نفر می آید و با کاورکردن یک موسیقی معروف آن را خراب می کند که به نظرم این زیاد جالب نیست.

*مثلا الان فرزاد فرزین در آلبوم جدیدش آهنگ «سکوت» محسن یگانه را کاور کرده است، با کارش موافقید؟

خشایار: اگر با اجازه این کار را کرده چه اشکالی دارد؟

کیوان: به نظر من اگر کار طوری آماده شده که مردم از آن لذت می برند هیچ اشکالی ندارد. البته همانطور که خشایار گفت باید با اجازه صاحب اثر این کار انجام شود.

حمید: من فکر می کنم ایشان کار درستی انجام نداده اند. به هر حال «سکوت» آهنگی بود که به شدت مورد استقبال قرار گرفت و کاور کردن آن، کار منطقی به نظر نمی آید.

*برای ضبط آهنگ های تان از نوازنده هم استفاده می کنید؟

کیوان: نه، همه سازهای ما الکترونیک است و نوازنده ندارد.

خشایار: الان بزرگترین سمپل های سازهای آکوستیک دنیا هم الکترونیک و کامپیوتری است.

*بزرگترین آرزوی هر خواننده ای برگزاری کنسرت است، این آرزوی شما هم هست؟!

خشایار: این آرزو در ذهن ما هنوز زنده است اما زمانی این کار را انجام خواهیم داد که بتوانیم این کار را قانونی انجام دهیم. به نظر من دیگر باید زیرزمین را رها کرد و نباید به کار زیرزمینی، کنسرت زیرزمینی و ... دلخوش بود.

حمید: کار زیرزمینی آینده ای ندارد و هرکس که این کار را انجام می دهد فکر می کنم به این نتیجه رسیده که برخلاف جریان آب شنا کردن کار منطقی نیست و بالاخره شما را از پا درخواهد آورد.

معاف شده ایم!

*به نظرتان وجود شبکه موسیقی مجاز در ساماندهی فضای موسیقی کشور می تواند موثر باشد؟ و اصلا می توان کلیپ مجازی تهیه کرد که به دل مردم هم بنشیند؟

کیوان: کلیپی که بخواهد در چهارچوب خط قرمزهای کنونی ساخته شود قدرت رقابت با کلیپ هایی که از شبکه های ماهواره ای ارایه می شود را نخواهد داشت.

خشایار: یک خط قرمز قانونی داریم و یک خط قرمز عرفی!

حمید: فکر می کنم تاسیس این شبکه یک راه جدید است و به نظرم خیلی می تواند راهگشا باشد. به هر حال ما تا به حال چنین چیزی نداشتیم و تاسیس آن یک قدم به جلو است.

*اگر مسوولیتی داشتید اولین کاری که انجام می دادید چه بود؟

کیوان: من اجازه می دادم موسیقی های مختلف به گوش مردم بخورد و مردم خودشان موسیقی مورد علاقه شان را انتخاب کنند.

خشایار: من اگر جای وزیر ارشاد بودم یک مجوز توپ به گروه بروبکس می دادم (خنده)!

حمید: من هم اگر در این شرایط قرار می گرفتم با اینکه زیاد سخت گیری نمی کردم اما یکسری محدودیت ها را هم اعمال می کردم تا در آهنگ ها هر صحبتی بیان نشود.

*نظرتان در مورد ساسی مانکنیسم چیست؟

خشایار: ببین در موسیقی هایی از این جنس، کلماتی در ترانه هایش استفاده می شود که به نوعی زننده است. به نظر من موسیقی باید به گونه ای باشد که بتوان آن را در بین خانواده هم گوش کرد. من فکر می کنم این جنس از موسیقی خانوادگی نیست!

*موسیقی شما خانوادگی است؟

خشایار: ما سعی کرده ایم خانوادگی باشیم. تمام تلاش مان را به خرج داده ایم که بتوانیم عرف جامعه را رعایت کنیم و هنجارها را نشکنیم.

حمید: الان خیلی از طرفدارهای ما از بین کودکان و نوجوانان هستند.

*سربازی هم رفته اید؟

کیوان: من معاف شده ام. چند ماه قبل از اینکه به سربازی اعزام شوم، در جریان بازی فوتبال رباط صلیبی پایم پاره شد و شامل معافیت پزشکی شدم.

حمید: من هم به خاطره نمره بالای چشمانم معاف شدم.

خشایار: من هم به خاطر بالابودن سن پدرم معاف شدم.

*تفریح تان چیست؟

کیوان: کار، تفریح ماست و اکثر اوقات هم در کنار هم هستیم.

حمید: البته تفریحات شخصی خودمان را هم داریم... فوتبال، پلی استیشن، فیلم دیدن و... هم جزوی از تفریحات ماست.

*صفحه فیس بوک هم دارید؟

خشایار: من قبلا داشتم اما مدتی است که آن را مسدود کرده ام.

حمید: برای من هم غیرفعال است.

کیوان: من دارم.

*استقلالی هستید یا پرسپولیسی؟

کیوان: استقلالی ام اما آنطور که فکر کنی تعصبی باشم، نیستم.

حمید: پرسپولیسی ام.

خشایار: بستگی دارد دلم برای چه تیمی بسوزد (خنده)

*روزی را می بینید که مهمان تلویزیون شوید؟

خشایار: من علاقه خاصی به این موضوع ندارم.

کیوان: من هم علاقه ای به حضور در تلویزیون ندارم.

حمید: به نظر من خوب است.

فقط در مجالس خاص حضور پیدا می کنیم

*شما در مراسم های عروسی هم می خوانید؟

خشایار: بله ولی خیلی کم و به شرطی که مراسم خیلی خاص باشد!

*چرا؟

خشایار: چون ما نمی خواهیم به شخصیت هنری مان لطمه ای وارد شود.

حمید: از طرفی ما که نمی توانیم کنسرت برگزار کنیم در این مراسمات با واکنش های مردم در مورد آهنگ های مان آشنا می شویم و محک خوبی برای اجرای زنده است.

*این پیشنهاد کی بود که در مراسم عروسی بخوانید؟

خشایار: پیشنهاد پول بود (خنده)...

*در عروسی ها فقط آهنگ های خودتان را می خوانید؟

خشایار: بله. ما فقط 45 دقیقه در مراسم شرکت می کردیم 5 آهنگی که داریم را به صورت زنده اجرا می کردیم.

حمید: ما در واقع به عنوان مهمان ویژه در مراسم حضور پیدا می کنیم و بعد از پایان برنامه می رویم.

*برای هر مراسم چقدر می گیرید؟

خشایار: بهتر است ندانید (خنده)!

*تا به حال پیش نیامده که اقوام یا دوستان تان بخواهند که از آنها در کلیپ هایتان استفاده کنید؟

خشایار: نه، اگر هم بوده به صورت شوخی و مزاح بیان شده است.

کیوان: خیلی از افرادی که ما را در کوچه و خیابان می بینند خیلی جدی و پرادعا می آیند و می گویند از ما در کلیپ هایتان استفاده کنید.

خشایار: ما روی کاری که می خواهیم تولید کنیم وسواس زیادی داریم و کوچکترین چیزی که بخواهد به کار لطمه بزند را از کار حذف می کنیم و به همین دلیل هم خیلی کم پیش می آید بی دلیل کسی را وارد کلیپ ها کنیم.

حمید: این نکته را هم بد نیست به حرف بچه ها اضافه کنم که از آنجایی که ایده های کلیپ متعلق به خودمان است، خودمان در آن بازی می کنیم تا بتوانیم به بهترین شکل افکارمان را جلوی دوربین پیاده کنیم، خیلی کم پیش می آید که از افراد دیگر در کارمان استفاده کنیم.

برای زندگی هیچ جا ایران نمی شود

*شما سال گذشته در کنسرت سیروان شرکت کردید، سیروان ابتدا شما را معرفی نکرد و آنقدر مردم نام شما را صدا زدند که او مجبور شد حضور شما را در سالن اعلام کند، شما مگر مهمان سیروان نبودید که او شما را معرفی نکرد؟ از این موضوع ناراحت نشدید؟

کیوان: نه، ما مهمان سیروان نبودیم و خودمان به خاطر اینکه کارهایش را دوست داشتیم، بلیط خریدیم و به کنسرتش آمدیم. شخصا از اینکه نام ما در سالن اعلام نشد ناراحت نشدم، اما اگر جای سیروان بودم حتما معرفی می کردم چون ما باهم همکار هستیم...

خشایار: واقعا دلیلی برای ناراحتی ما وجود نداشت. ما برای استفاده کردن از موسیقی سیروان رفته بودیم و نیامده بودیم که کسی ما را معرفی کند. نه در آنجا و نه در هیچ جای دیگر توقع نداشتیم و نداریم که ما را بیش از حد معمول تحویل بگیرند چون ما هم مثل همه مردم عادی هستیم و فقط شاید تنها فرقی که با مردم داریم این است که عده بیشتری با ما آشنا هستند.

*شاید چون غیرمجاز هستید ترسیدید که معرفی تان کند...

حمید: خب برادر خودش (زانیار) هم خواننده غیرمجاز است اما او را در سالن معرفی کرد.

خشایار: به نظر من سیروان وظیفه نداشت که کسی را معرفی کند و به همین دلیل هم نباید از او ناراحت شد. البته به نظر من اگر همان ابتدا ما را معرفی می کرد، به نفع خودش بود چون همه مردم ما را دیده بودند و اگر معرفی می کرد خیلی زیباتر بود. همانطور که گفتید سیروان مجبور شد ما را در سالن معرفی کند و این چیزی است که برای خود او خوب نبود.

*بعد از اینکه با «بروبکس» به شهرت رسیدید به این فکر نکردید که از هم جدا شوید و به صورت مستقل کار کنید؟

خشایار: واقعا نه! هرکدام از ما اگر بخواهیم به طور مستقل کار کنیم هرگز نمی توانیم به موفقیتی که بروبکس دارد برسیم. ما عاشق کار گروهی هستیم، از ایده های هم استفاده می کنیم و با خرد جمعی به یک ایده کامل برای کارمان می رسیم.

*مغز متفکر گروه کدام تان است؟

کیوان: همه با هم فکر می کنیم و به نتیجه می رسیم.

*هیچ وقت به کارکردن در خارج از کشور فکر نکرده اید؟

خشایار: این شرایط برای ما فراهم بود که به خارج از کشور برویم و موسیقی را هم ادامه دهیم اما فقط یک موضوع باعث شد که این کار را نکنیم و آن هم علاقه ای است که ما به ایران داریم. من زندگی در خارج از کشور را هم تجربه کرده ام، اما عقیده دارم هیچ جا برای زندگی مثل ایران نیست.

*آینده کاری برایتان مهم نبود؟

خشایار: آینده ای آنجا نیست. شادمهر عقیلی از ایران رفت. به نظرت کار شادمهر بعد از مهاجرت خیلی بهتر شد؟

*البته موسیقی شما به موسیقی شادمهر ارتباط چندانی ندارد...

خشایار: به نظرمن این تفکرات و ایده های خوبی که در موسیقی ما وجود دارد مختص ایران است.

کیوان: اصلا فرض کنیم که ما به خارج مهاجرت کنیم، موسیقی را ادامه دهیم و موفق هم شویم، وقتی نمی توانیم به ایران بازگردیم چه فایده ای دارد؟

به کار خوب فکر می کنیم

*موفقیت های «جدایی نادر از سیمین» هم در تمایل شما به فیلمسازی دخیل بود؟

کیوان: نه این موضوع همانطور که گفتیم به سال های قبل بازمی گردد و ما همیشه به سینما و فیلمسازی علاقمند بودیم. اما به شخصه وقتی فیلم آقای فرهادی را دیدم به سینمای ایران امیدوار شدم.

*نظرتان در مورد اسکاری که فرهادی گرفت چیست؟

کیوان: من وقتی تصاویر را می دیدم اشک در چشمانم حلقه زده بود.

حمید: واقعا لذت بخش بود.

خشایار: باعث افتخار بود واقعا! انسان لذت می برد که یک ایرانی در معتبرترین مراسم سینمایی دنیا توانسته جایزه کسب کند.

*احتمالا به اسکار گرفتن که فکر نمی کنید؟

خشایار: ما امروز به این فکر می کنیم که یک کار خوب تولید کنیم که بتوانیم نظر مردم را جلب کنیم. ما فقط می خواهیم یک کار خوب ارایه دهیم، همین.

*و علاقه به سینما هم باعث شد که کلیپ هایتان اینقدر خوب از آب دربیاید؟

خشایار: این علاقه ذاتی بود و ما هیچ وقت به این فکر نکردیم که حالا چون فیلمسازی و سینما را دوست داریم برویم و کلیپ بسازیم. کلیپ نسبت به فیلم پروژه بسیار سبک تری بود چون کلیپ در نهایت سه – چهار دقیقه است اما فیلم دنیای دیگری است. فیلمسازی برای ما یک هدف بزرگ است که داریم تلاش می کنیم به آن برسیم.

*شما کلیپ ها را به شبکه های موسیقی می فروختید؟

خشایار: اصلا! ما کلیپ ها را روی اینترنت قرار می دادیم و شبکه های مختلف هم آهنگ ها را از این طریق به دست می آوردند.

*سینمای ایران را تا چه اندازه ای دنبال می کنید؟

خشایار: ما اکثر فیلم هایی که بیرون می آید را تهیه می کنیم و می بینیم. آخرین فیلمی هم که همراه هم دیدیم فیلم «اسب حیوان نجیبی است» بود.

کیوان: اگرچه می شد از یک جایی به بعد انتهای داستان را حدس زد اما در مجموع فیلم خوب و استانداردی بود. اکثر فیلم های ایرانی اینطور هستند که در انتهای فیلم از اینکه چرا برای دیدن آن وقت گذاشته اید تاسف می خورید.

*خب شما هم قرار است در همین فضا کار کنید...

خشایار: ما سعی می کنیم اگر قرار است فیلمی بسازمی، آن را در شرایط استاندارد تولید کنیم.

کیوان: مگر قرار است هرکسی که وارد سینما بشود فیلم بد بسازد؟

*به هر حال یکسری خط قرمز در سینمای ایران وجود دارد که نمی شود از آنها عبور کرد و شاید به همین دلیل است که انتهای داستان فیلم ها، بی منطق به پایان می رسد...

کیوان: مگر اصغر فرهادی با وجود همین خط قرمزها کار نکرد؟ او شاهکار بود و در نهایت اسکار را هم برد. من فکر می کنم خط قرمز فقط بهانه ای است برای توجیه کیفیت پایین فیلم ها...

خشایار: به نظر من این خط قرمزهایی که می گویی خیلی جاها باعث پیشرفت کار می شود. مثلا در مورد کلیپ سازی، ما چون نمی توانستیم سوسن را نشان دهیم آمدیم و دوربنی را در زاویه دید او قرار دادیم و همه اتفاقات را از دید سوسن خانوم می دیدیم. خب این ابتکاری بود که از محدودیت های ما ناشی شد. به نظر من اگر بخواهیم کار کنیم می توانیم در چهارچوب همین قوانین هم بهترین کار را ارایه دهیم.

 

نويسنده: علی صدیقین تاريخ: دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

سايه...

سایه هم هست و هم نیست...مجازیست در عین حقیقت...مجازی که خبر از حقایقی میدهد...و آن حقیقت...حقیقت انسانیت است...

نويسندگان


کاوش

Template By: LoxBlog.Com


© All Rights Reserved to saayeh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com