" لیلیهای لیبرال "
«لیلیهایِ لیبرال» در نگاه نخست ترکیبی متناقضنما به دیده میآید و گونهیی از ستیزِ ناسازها و مفهومهای ناهمگون را در آن میتوان یافت. از سویی، «لیلی» نمادِ عشقِ انحصاری و اسطورهیی به شمار آمده و از سوی دیگر، «لیبرال» وصفیست که بیانگر تنوع و تکثر در دوست داشتن / عشقورزیست. میتوانید به جایِ لیلیهای لیبرال بگویید «مجنونهای لیبرال». لیلی و مجنوناش چندان توفیری ندارد …
چه رازی در روابط آدمیان نهفته است که هیچ کس نمیتواند قلب دیگری را به تمامی پر کند و همیشه یک خلأ، یک تهیِ تلخ در جان هر زن و مردی وجود دارد؟
آیا عشق، همان فریبخوردگیِ ما از هورمونها و ژنهای خاصی نیست؟ و چنان که برخی از روانشناسان (که تعدادشان رو به فزونیست) برای عشق سه مرحله پیشنهاد کردهاند: شهوت (ناشی از هورمونهای جنسیِ استروژن و تستسترون)، مجذوبیت (ناشی از هورمونهایِ آدرنالین، دوپامین و سروتونین) و تعلق (نشأتگرفته از هورمونهای اکسیتوسن و واسوپرسین)، ایجاد و تکوینِ هر کدام از این مراحل را باید به وجود هورمونها و مواد شیمیاییِ خاصی مشروط دانست؟ از یاد نبریم چند سالیست که به برکتِ پژوهشهایِ میدانی و تجربی، ژنِ عشق و حتا طول مدت بقا و دوام آن نیز کشف شده و قابل تخمین است! ...
ادامه مطلب را از دست ندهید