تابستان از زبان بچه های دهه 40-50:
تابستون از اول تیرماه شروع نمیشد از وقتی که هوا گرم و طاقت فرسا بشه و بهش بگن تاب اِستان شروع نمیشد.برای ما،لااقل برای من تنها تابستون وقتی شروع میشد که از گیجی و منگی در می آمدم ومی فهمیدم الآن کجام؟؟!از گیجی توسری که آقای ناظم بهم زده به خاطر اوون سه تا تجدیدی که آوردم،اون هم توی چه درسایی،حساب و طبیعیات و املاء و بعدش هم بد و بیراه هایی که مثل تیربار بهم شلیک میکنه و اشکم را باید در بیاورد نه از بابت مثلا ناراحتی ما،نه چون اگر گریه نکنیم و اشک و آقا غلط کردم،جبران میکنم،آقا شکر خوردم و دیگه تکرار نمیشه و از این حرفها،آقای ناظم ول کن نیست و تاجایی تو سرت میزنه که گریه ات بیافته و بعدش با یه تیپایی نثار آن هیکل به خیال خودمان فردینی مرخصمان میکرد و گم شو میگفت تا شهریور.
ادامه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب |